12 حرفه

12 حرفه یا کاری که زمانی که شریعت و دانا برای تقلید ازش نداری ( دانا منظور آخوند و کشیش و خاخام و قاضی و مفتی سر کوچه تون یا هر کی فکر می کنی داناست و خیلی می دونه نیست ، دانا منظور فقط انسان کامل یا صوفیسم هست که کافیه بخوای از ته دل تا ببینیش )

اول- آنکه با نیکان صحبت دارد.

دوم- آنکه فرمانبرداری ایشان کند.

سیم- آنکه از خدای راضی شود.

چهارم- آنکه با خلق خدای صلح کند.

پنجم- آنکه آزار بخلق خدای نرساند.

ششم- آنکه اگر تواند راحت رساند.

این شش چیزست التعظیم لامرالله و الشفقة علی خلقالله.

هفتم- آنکه متقی و پرهیزکار باشد و حلال و حرام داند.

هشتم- آنکه ترک طمع و حرص کند.

نهم- آنکه با هیچکس سخن نگوید مگر به ضرورت و هرگز بخودگمان دانایی نبرد.

دهم- آنکه اخلاق نیک حاصل کند.

یازدهم- آنکه پیوسته بریاضات و مجاهدات مشغول باشد.

دوازدهم- بی دعوی باشد و همیشه نیازمند بود.

کشف الحقایق _ عزیز الدین محمد نسفی

من پارسی هستم

من ایرانی نیستم

من پارسی هستم

برای سال ها گمان می کردم که ایرانی یعنی همه ی قومیت های ساکن سرزمین ایران

اما اکنون دانستم که

پارسی یعنی همه ی قومیت ها و اقلیت ها و مذاهب و ادیان و مردم و تبارها و نژادهای انسان حتا حیوان ها زیر یک پرچم به خوبی و خوشی و مهربانی و خداوندی

پس

#من_پارسی_هستم

#من_پارسیم

درود به چالش پرشور مردمی و همگانی برای انسان های آزاده که دین بنیادین شان #انسانیت است

پیام یک خواننده ی کورد

پیام یک خواننده ی کورد به #رضاپهلوی

#لعنت_به_پهلوی

Asoka

آشوک (Asoka) 2001

نویسنده ساکت چودری و سانتوش سیوان

کارگردان سانتوش سیوان

تهیه کننده سانجیو چاولا

بازیگران شاهرخ خان و کارینا کاپور

داستان فیلم آشوک درباره ی شاه ماگادها آشوک 304-232 پیش از میلاد از سلسله ی موریا هست که داستان زندگی شگفت انگیزی داشت که در تاریخ ماند اما برای دستکاری های همیشگی افراد در تاریخ بخش هایی از آن دچار تحریف شده است .

در این فیلم تحسین برانگیز که از نخست یادآورشده که هیچ ادعایی بر تاریخی صرف بودنش نداشته اند بخش ها و چیزهایی هست که روی مرا به آن ها کشانده تا دست بر کلیددان (کیبورد) رایانه برم و اندیشه هایم را در برگک (وبلاگ) خودم برجا بگذارم .

آشوک به معنای بی اندوه است اما جو خانواده و فرمان پدرش او را جنگجو بار آورد با این که پدربزرگش هنگام هجرت از سلطنت به کنج عزلت به وی پند داد که از شمشیر دوری کند چون اگر از غلاف کشیده شود خون می خواهد و باید دست به کشتار زند . آشوک شمشیر در رو انداخته شده را برمی دارد و بازی می کند چون هر شاهزاده ی جنگجویی که پیروزی در جنگ را برای عزیز شدن پیش پدر و در آینده کسب تخت پادشاهی که موجب کشته شدن پرنده ای می شود . برای نخستین بار می بیند که خون جانداری ریخته شده است و از فشار ناراحتی خون از بینی اش روان می شود .

ادامه نوشته