دولت برهمه جا مسلط است،همه ی چهره های زندگی را او نقاب زده است. همه جای اجتماع را اشغال کرده است،تنها کسانی که با او همسازند گامی می توانند برداشت،دیواری قطور در برابر من.
آخوند بر همه جا مسخر است. توده در دست اوست. متن مردم را به صورت لایه ی رسوبی ضخیم سیل ساخته است،سفت و نفوذ ناپذیر و منجمد!هیچ آبی در آن رسوخ نمی کند،هیچ بذری را برنمی گیرد،کشت در آن بذر در باد فشاندن است. زمین را سخت و سنگ کرده اند.جز تکه های نوک تیز و مجروح کننده ای که جستن می کند و سر و رویت را می شکند و به خون می نشاند هیچ تخم زدن و بذر فشاندن در آن ثمری ندارد و این تجربه است .
و روشنفکر!چه بگویم که چه کرده است،کیست؟مقلدمتعصب بی تعصب و بی سواد و بی همه چیز،عنتراطواری بدادای دست آن لوطی فرنگی!جای دوست و دشمن را هرجور که صاحبش تعیین می کند نشان می دهد. پرباد،پرادعا،ناشی،هرهری مذهب،بی شخصیت،بی شرف،ی شعور،آلت دست،آماتور،عمله ی آماتور ظلمه!
زنان شان عروسک های خنگ و بی شعور و بی احساس و لوس و بی وزن و سبک مغز و خنک دل و جهان بینی شان تا بالای زانو ایدهآل شان محصور در اسافل اعضا!ظاهرشان شبیه گارسونهای مؤنث فرنگی،دختران استخدام شده ی باشگاه ها و دانسینگ های اروپاییو باطنشان ملاباجی های کنکاوتهمت زن بددل حسود پست اندیش غیبت کنفضول عقده داری که کارشان توی مغازه ها پرسه زدن برای خریداست و توی خانه ها نشستن و از این و از آن حرف زدن و بافتن و ساختن و بدگفتن و به کار در و همسایه کار داشتن؛بیچاره زن اروپایی چه ننگی که این ها خودشان را مقلد او می دانند.  دکتر علی شریعتی آثار33گفتگوهای تنهایی 293و294و295