عشق من به سلمان خان






در آخرین کلاس زبان انگلیسی ، ما باید زندگی نامه ی یه کسی یو می نوشتیم و می خوندیمش . همه خونده بودن . من باید زندگی نامه مو می خوندم که درباره ی سلمان خان بود . من داشتم می خودندمش که ناگهان تپش های دلم رفت بالا تا این که تونستم بشنوم شون سپس من بسیار خی ریختم من می دونستم که سرخ بوده ام پس از آموزگارم یه زمان برای استراحت خواستم و او گفت چرا ؟ گفتم من تپش های دلم رو می شنوم . همه خندیدند چون اون ها می دونستن که من سلمان خان رو دوست دارم .
In The Last English class, We had to write one person 's biography and read it. Every one has read, I had to read my biography which was about Salman Khan. I was reading it , suddenly, my heartbeats went up untill I could hear it then I sweated too much I knew I had been red, so I asked my teacher a time to break. She said ' why? ' I said" i hear my heart beats." Everyone laughed because they had known I love Salman Khan