نماهنگ سید فرهان علی واریث درباره ی امام علی (ع)

نماهنگ زیبای خواننده ی پاکستانی سیدفرهان علی واریث درباره ی حضرت امام علی (ع)

شاید بشه گفت که این خواننده ی زیبارو کمی حق مطلب را اداکرده است

اوج هنر و دانایی و آگاهی و خداشناسی و رحم و مروت و عرفان حضرت علی را سروده نشان داده و ادا کرده است

سیدفرهان علی واریث - علی مولا

سیدفرهان علی واریث - حیدر حیدر

سیدفرهان علی واریث - یاعلی مولا

ایرانی همبسته

لیدر ری استارت

🔴 معروف ترین هنرمندان ایران؛
ما فقط به سید محمد حسینی ایمان داریم
ما نمی‌خواهیم ایران «تجزیه» شود.

✔️ لیدر ری استارت (سید محمد حسینی)
پیشتر به هنرمندان هشدار داده بود،
که البته در چند روز اخیر، بیشتر هنرمندان، حرفهای لیدر ری استارت را تکرار کردند.

بعد از دیماه ۹۶ ، خیلی از معروفترین و محبوبترین هنرمندان ایران گفته بودند که ما فقط به حرف‌های سید محمد حسینی اعتماد داریم او را رهبر جنبشی بزرگ می‌دانیم و قطعاً فقط به حرف‌های او گوش خواهیم داد.

همه چیز در کنترل ری استارت است

نویسنده ؛ آفریننده یا برده

نویسنده ؛ آفریننده یا برده

 

نویسنده کسی است که داستانی را می آفریند ، شخصیت هایش را ، روند داستان را ، ماجراها را ، گفتارها را ، رفتارها را ، سرآغاز را ، اوج را ، پایان را همه و همه را می نویسند ، می آفریند با اندیشه ، با هنر نوشتن خود می آفریند .

نویسنده آن چه را که باید روی دهد را می نویسد . آن چه را خود برابر با اندیشه و باور و شورش می داند و می خواهد می نویسد .

این نویسنده است که داستان را می آفریند . نوشته باید همه ی داستان را با اندیشه و باور و شور و عشق خود بنویسد تا نویسنده ی آن داستان و اثر باشد .

نویسنده ی یک اثر باید تماما کار خود نویسنده باشد که بتوان گفت آن اثر را فلان نویسنده نوشته است . نوشته اثر اوست ، کار اوست .

نویسنده باید آزاد از نگرانی های اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و هنری باشد . نباید درگیر این باشد که فروش می رود یا نه ، به ریش قبای کسی برمی خورد یا نه ، کسی جنبه ی خواندن و یا دیدن اثر را دارد یا نه ، مجبور است برای گیشه و فروش و جنبه ی انتقاد و طنز و ساختار هنری و ... داستان را تغییر دهد یا نه .

نویسنده ، کارگردان ، هنرمند نباید نگران این باشد که برای یک سخن که برخی جنبه اش را ندارند ، کارش بهانه ای شود که شورشی شود در فضای واقعی یا مجازی و دیگران تعیین تکلیف کنند برای اثر او ، دخالت کنند در اثر او چون تهیه کننده هستند و چون تماشاچی هستند .

هنرمند نباید نگران این باشد که کارش بهانه ای برای پایین کشیدن ارزشی برای بالا بردن بی ارزشی باشد .

هنرمند صاحب کارش هست پس با شندرغازی که تهیه کننده یا رئیس شبکه می دهد ، برده و صاحب اثر نویسنده و هنرمند نمی شود .

 این فرهنگ باید جا بیوفتد که زمانی که پولی _ برای تهیه کننده و شبکه و ... کلان است برای هنرمند ناچیز است در برابر هنرش _ به هنرمند داده می شود ، صاحب اثر هنرمند نمی شود .

کسی حق ندارد به هر عنوان خود را صاحب اثر هنرمند و هنرمند را برده ی خود بداند .

دست بردن در تابلوی مونالیزا ، آن را خراب می کند ، اثر جدید خرابکار یا اثر جدید لئونادو داوینچی نمی شود .

انگار به خدا تشر بزنی !!! دخالت کنی !!! جای آدم را ابلیس بگذارد و جای ابلیس را آدم !!!

انگار به خدا بگویی این بینی که درست کردی خوب نیست ، بینی که من جراحی می کنم خوب است !!!

انگار به خدا بگویی جای نمرود و فرعون را اشتباه گذاشتی باید برداری بگذاری جای ابراهیم و موسی .

دخالت در کار و هنر هنرمند هم همین است .

با شندرغاز فکر می کنند هنرمند برده زر خریدشان است و اثر هنرمند محصول شان .

این ها باید برچیده شود .

هنرمند را نمی توان و نباید برده کرد . می گویم نمی توان منظورم هنرمندان آزاد است و می گویم نباید منظورم هنرمندانی است که به هر دلیل مجبورند در این دنیای پر از داد و ستد و فروشنده مشتری و برده و برده داری زندگی کنند .

نویسنده ی آزاد و مستقلی هستم چون بر چاپ یا ساخت نوشته هایم پافشاری نمی کنم و گاهی هم پافشاری کنم نمی شود و اکنون خدا را سپاس می گویم که می دانم چرا نمی شود

<< چون هر کسی برای شندرغازی که می دهد برای خرید یا همکاری با اثر من ، به خودش اجازه می دهد که دخالت کند و انتقادهای بیجا کند و تغییر دهد و ترورشخصیتی کند و ... >>

من فروشی نیستم که کسی بتواند داستان های ارزشمندم را تغییر دهد .

تغییر و جایگزین کردن و کم و بسیار کردن و این کارها حق نویسنده و هنرمند است ، نه کس دیگر .

من فروشی نیستم که بخاطر از دست ندادن مخاطب و فروش گیشه داستان مرا با زور عوض کنند یا مجبورم کنند داستان را آن جور که من نمی خواهم به پایان برند .

 

اصلا توقع نداشتم از ترک ها که مانند آدم های عقب مانده و کم سواد و کم هوش و دست نشانده عمل کنند و آلت دست سیاستمداران شوند و چنین سیاست های کثیفی را اجرا کنند .

خودم را در شرایط نویسنده و کارگردان می گذارم ، براستی که غیرقابل تحمل است که بایستم و عده ای به بهانه های کذایی در کارم در هنرم در اثرم دخالت کنند و بگویند این را بردار ، آن را بگذار ، بایکوت می کنیم ، نمی بینیم . ( بیش تر تماشاگران از خارج از ترکیه هستند ) .

خیلی هنرمندید خودتان داستان خودتان را بنویسید ، چرا داستان دیگران را می خواهید عوض کنید ؟

امروز ترورشخصیتی می کنید ، فردا ترور فیزیکی چون دست نشانده هستید . دنباله رو کسانی هستید .

هنوز از اندیشه اش درنیامده ام و رنج می کشم .

چطور بی هنری به خود اجازه می دهند در اثر هنرمندی دخالت کنند ؟!

چه آزادی بیانی است که کسی نمی تواند به طنز انتقاد کند ؟

چه آزادی بیانی است که با طنز انتقادی ، عده ای به خود اجازه می دهند در چاپ و ساخت اثر هنری دخالت کنند ؟

هنرمند برده ی خواسته های شماست ؟

جایگزین کردن و برداشتن و گذاشتن و تغییر مسیر و ... داستان و فیلم و سریال کار نویسنده و کارگردان است که اثر را می سازد .

البته کم شاهد نبودیم که شبکه ای تهیه کننده ای خود را صاحب دانسته و بابت پولی که داده دست به تغییر زده است ...

من مخالف سرسخت آن هستم چون مسیر فکری و باورها و اندیشه ها و برنامه های نویسنده و کارگردان را به هم می ریزد و تمرکز را از کار می دزدد و کار به هم ریخته و شلخته و نادرست می شود چون تهیه کننده و صاحب شبکه خود را صاحب و مالک و برده دار می پندارد .

کار کردن برای شبکه ها همین جوری است ، برخی یا بهتر بیش تری ها هنوز شعور این را ندارند که دستمزد هنرمند او را برده و اثرش را ملک تهیه کننده یا خریدار نمی کند .

این ریشه در این دارد که هر چه را پول بدهیم مال ماست و همه را می شود با پول خرید .

البته منظور از هرچیز براستی هرچیز حتا انسان و زن هست یعنی همه چیز را شئی برای خریدن و استفاده کردن و نابود کردن می داند .

کی به هم و به هنر و به ارزش های راستین احترام می گذارند ؟

این اعتقادات کی ورمی افتد ؟

این اعتقاد که ریز و درشت ، پیر و جوان ، ثروتمند و فقیر فکر می کنند به هر که پول بدهند نوکر بابایش می شود .

این که غیررسمی و رسمی و عملی و علنی همه برده ی یکدیگرند .

برده داری را دوست دارند بعد می گویند برده داری ورافتاده ولی فرهنگ برده داری مورد استقبال است .

تا این فرهنگ های کثیف هستند و تا این اعمال متحجر هستند ، کی می شود به پیشرفت و خوشی و آبادی و زندگی آشتیانه امید داشت ؟

انگار مردم همان برده هایی هستند که فقط لباس ها و دک و پزشان عوض شده است

در ظلمات  تاریکی گام برمی دارند و هم را هل می دهند و لگد می کنند یا از ترس یا از رذالت و محتاجند تا کسی روزنی چراغی بهشان نشان دهد که ببینند آن ها که لگد می کنند و هل می دهند و به کشتن می دهند نزدیکان خودشان هستند ، از خودشانند .

نور و روشنایی این است که از تاریکی افکار و باورهای پوسیده و تاریک و غیرانسانی به درآیی و خودت را ببینی خویشاوندانت را ببینی و به آشتی با هم به درآیید و جهانی زیبا و دوست داشتنی را با همدلی و مهر ببینید .